مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) فراشناخت
فصل دوم
ادبيات و پيشينه تحقيق
2 - 2 - 11 فراشناخت
روانشناسي فراشناخت ، حوزه انديشه گري نويني است که پيشينه آن به حدود دهه 1970 مي رسد . جان فلاول نخستين کسي بود که گفتگو درباره فراشناخت را آغاز کرد و به تدريج جمع زيادي از انديشمندان به آيين نوين تفکر درحوزه روانشناسي شناخت روي آوردند . در روانشناسي فراشناخت ، تاکيد عمده بر آگاهي موجود انساني از نظام شناختي خود است . به ديگر سخن ، در نظريه فراشناخت بر شناسايي کارکرد شناخت و اجزاي آن تاکيد ميگردد . لازم است ، ياد آوري شود که ساليان متمادي درباره « شناخت » و شناسايي ، بحثهاي متعددي صورت گرفته است ، و حاصل جدالهاي نظري و کاربستهاي عملي ديدگاهها اعم « شناخت شناسي » را پديد آورده است . شناخت شناسي درباره ماهيت ، منابع و محدوديتهاي دانش بشري بحث ميكند . اما در نظريه فراشناخت ، فاعل شناسايي ، يعني فراگيرنده است که تلاش ميكند تا از نظام شناختي خود آگاه شود ، راههاي از ميان بردن موانع يادگيري را بکاود ، شيوههاي بهينه ي يادگيري را پي ريزي کند ، و خود نظم جويي همه جانبه داشته باشد ( آقازاده ، 1377 ، 11 ).
نگرش فراشناختي به معناي شناسايي دانش انسان ، نسبت به فرايندها و توليدات شناختي خود انسان به کار رفته است . به بيان ساده تر نگرش فراشناختي ، به شناسايي و آگاهي انسان ، نسبت به فرايند و نتايج شناساييها و آگاهيهاي وي گفته ميشود ( برانت ، 1988 ). در نگرش فراشناختي سه مولفه 1 ) دانش بياني ( دانشي که با حقايق و اطلاعات سروکار دارد )، 2 ) دانش رويه اي ( دانشي که چگونگي و روش اجراي کار را بيان ميکند )، 3 ) دانش زمينه اي ( دانشي که علت انجام کار را بيان ميکند )، جزء ابعاد اساسي اين نگرش هستند ( خورشيدي ، 1381 نقل از جونز ، 1987 ).
اينک اگر بخواهيم با نگرش فراشناختي راجع به فرايند يادگيري يک دانشآموز بنگريم ، نخست معلم بايد ازخود سئوال نمايد که يک دانشآموز بايد چه حقايق واطلاعاتي را براي يک موضوع بداند ؟ چگونه اين حقايق و اطلاعات را سازمان بدهد ؟ و چرا بايد اين موضوع را بداند ؟ به عنوان مثال اگر دانشآموزي بخواهد با نگرش فراشناختي درباره يک موضوعي انشاء بنويسد در ابتدا بايد اطلاعات و حقايق ( دانش بياني )، مفاهيم کليدي آن موضوع را گرد آوري و مسائل عمومي را از مسائل ويژه مجزا سازد ، و آنگاه در جهت سازمان دادن آن تلاش نمايد ( دانش رويهاي ) و درنهايت چرايي استدلال و شيوه بسط و تعميم را مشخص نمايد ( دانش زمينهاي ). در حقيقت براي نوشتن انشاء بايد هر سه مولفه را به دانشآموزان آموزش دهند و تاکيد نمايند که از طريق ارزيابي ، برنامه ريزي و خود تنظيم کنندگي فرايند يادگيري را انجام دهند .
به بيان ديگر معلم در فرايند آموزشي